عاشق
وقتي سكوت ِدهكده فرياد مي شود
نظرات شما عزیزان:
تاريخ ، از انحصار ِتو آزاد مي شود
تاريخ ، يك كتاب ِقديمي ست كه در آن
از زخم هاي كهنه ي من ياد مي شود
از من گرفت دخترِ ِخان هرچه داشتم
تا كي به اهل ِدهكده بيداد مي شود؟
خاتون! به رودخانه ي قصرت سري بزن
موسي ، دل ِمن است كه نوزاد مي شود
با اين غزل ، به مـُلك ِسليمان رسيده ام
اين مرد ِخسته ، همسفر ِباد مي شود
اي ابروان ِوحشــي ِتو لشكر ِمغول!
پس كي دل ِخراب ِمن ، آباد مي شود؟
در تو هزار مزرعه ، خشخاش ِ تازه است
آدم به چشـــــــــــــم هاي تو معتاد مي شود
De$ign:khanoomi |